عشق یعنی پاک ماندن در فساد// آب ماندن در دمای انجماد//در حقیقت عشق یعنی سادگی
آمریکا، دست داشتن در ترور داریوش رضایینژاد، دانشجوی ایرانی را رد کرد. سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا، این اقدام را کشتن انسانی بیگناه خواند و آن را محکوم کرد.
آمریکا، دست داشتن در ترور داریوش رضایینژاد، دانشجوی ایرانی را رد کرد. سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا، این اقدام را کشتن انسانی بیگناه خواند و آن را محکوم کرد!
به گزارش آفتاب به نقل از دویچهوله، ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت امور خارجهی آمریکا، روز دوشنبه (25 ژوئیه/3 مرداد)، شرکت آمریکا در قتل داریوش رضایینژاد، دانشجوی رشتهی برق را رد کرد و گفت: «ما در این مسأله دخالت نداریم».
وی ضمن ابراز همدردی با خانوادهی مقتول گفت: «ما این سوءقصد را قتل انسانی بیگناه میدانیم و آن را محکوم میکنیم».
ویکتوریا نولند افزود: «این امری متدوال است که تهران غرب را برای این گونه حوادث متهم میکند و ما امیدواریم که تهران از این حادثه برای منحرف کردن توجهها از آنچه که باید در مورد تعهدات بینالمللیاش انجام دهد، استفاده نکند.»
داریوش رضایینژاد، روز شنبه (اول مرداد) در برابر خانهاش واقع در خیابان بنیهاشم تهران، به ضرب گلولهی افراد ناشناسی که سوار موتور بودند کشته شد.
علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی این ترور را «پروژهای آمریکایی ـ صهیونیستی» خواند. مرتضی تمدن، استاندار تهران نیز این ترور را «پروژهی آمریکایی ـ اسرائیلی در برخورد با نخبگان و افراد اندیشمند» خواند و گفت هدف از اینگونه اقدامات «دلسرد کردن ملت ایران در مسیری که در پیش گرفته» است.
در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی، هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل می گردد و جنابعالی و آقایان: حجت الاسلام سید محمد حسن ابوترابی، سید مرتضی نبوی، عباسعلی کد خدائی و سید صمد موسوی خوشدل به عنوان اعضای آن هیئت عالی برای یک دوره پنج ساله انتخاب می شوید. ریاست هیئت مذکور برعهده ی جنابعالی خواهد بود. بعد از برخی تنشهای به وجود آمده در ماه های اخیر، آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در حکمی آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی را به ریاست هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه منصوب کردند.
به گزارش واحد مرکزی خبر، "هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه" در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی تشکیل شده است.
متن حکم به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله جناب آقای سید محمود هاشمی شاهرودی دامت برکاته
در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی، هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل می گردد و جنابعالی و آقایان: حجت الاسلام سید محمد حسن ابوترابی، سید مرتضی نبوی، عباسعلی کدخدائی و سید صمد موسوی خوشدل به عنوان اعضای آن هیئت عالی برای یک دوره پنج ساله انتخاب می شوید. ریاست هیئت مذکور برعهده ی جنابعالی خواهد بود.
لازم است مسئولان عالی نظام خود در تعامل با یکدیگر، روابط قوا را به نحو مطلوب تنظیم و اختلافات احتمالی را رفع کنند و کمال همکاری را با هیئت مذکور به عمل آورند.
از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.
سید علی خامنه ای
رابرت مردوخ از یهودیان صهیونیست است که با راه انداختن امپراطوری رسانه ای خود نقش پررنگی را در سیاستهای پشت صحنه انگلیس و امریکا بازی میکند و اهرم توانمند لابی صهیونیست در این کشورها به شمار می آید.این صهیونیست کهنه کار در دنیا به امپراطور رسانه ای یهود اشتهار دارد و حتی در ایالات متحده امریکا به دلیل سیطره بی چون و چرایش بر رسانه های گروهی از وی به عنوان سلطان بی تاج و تخت امریکا یاد میشود.رابرت مردوخ کار خود را با مالکیت یک روزنامه کوچک در ملبورن آغاز کرد او با خرید روزنامه های کوچک و ورشکسته و با روشهای گوناگون به مدیریت آنها پرداخت و آنها را به سوددهی رساند او سپس وارد انگلیس شد و توانست جایگاه مهمی در شبکه رسانه ای این کشور پیدا کند اشتیاق سیری ناپذیر مردوخ او را به سمت امریکا نیز کشاند او با کسب تابعیت امریکایی توانست امپراطوری رسانه ای خود را را نه تنها در امریکا که در تمام دنیا گسترش دهد.رسانه های تحت سلطه او نقش مهم و تاثیرگذاری در شکلدهی به افکار عمومی در جهت حمایت از صهیونیست دارد.صهیونیستها که همواره هدف نفوذ در مراکز قدرت جهان را تعقیب میکنند به خوبی از قدرت موجود در عرصه اطلاع رسانی آگاهی داشته و با حاکمیت بر رسانه های گوناگون به یک قدرت بلامنازع در این حوزه تبدیل شده اند.
مردوخ در 11 مارس 1931 در ملبورن به دنیا آمد پدر او در ابتدا خبرنگار بخش سیاسی روزنامه عصر ملبورن بود مردوخ پدر در تاسیس انجمن روزنامه نگاران استرالیا همکاری کرده و بعدها مدیر گروه روزنامه های هرالد انویکلی تایمز شد.غیر از مردوخ 3 فرزند دختر هم داشت. مردوخ از همان ابتدا در محیطی آشنا به فنون روزنامه نگاری رشد کرده بود.و به این حرفه علاقه داشت. خلاصه ای از زندگی نامه او در زیر می آید:
**فعالیتها:
هیچ دورانی از زندگی مردوخ را نمیتوان ذکر کرد که با فعالیتها و کشمکشهای کاری سپری نشده باشد. پدر مردوخ یک روزنامهنگار بود و از همان دوران کودکی وی را با چنین فضایی آشنا میکرد و رابرت نیز از عظمت و سرخوشی شخصی که توسط ژورنالیسم در روحیات پدرش راه یافته بود آگاهی داشت و همیشه همراه پدرش به دفتر روزنامه "هرالد " در "فلایند رزاستریت " میرفت.
رابرت جوان از بوی تند جوهر، صدای مهیب دستگاههای چاپ و فضای سنگنین محل کار پدرش اینگونه میگفت: "زندگی یک ناشر بهترین نوع زندگی در سراسر جهان است. وقتی بچهها در معرض آن قرار بگیرند، بدون شک قادر نخواهد بود در مقابل جذابیتهای آن مقاومت کنند. "
اما رابرت مردوخ از بدو ورود به حرفه روزنامهنگاری، نظرات خاص خودش را داشت، او در اینباره می گوید: اگر شما میخواهید دستی در دنیای نشر و ارتباطات داشته باشید باید فقط آدم خودتان باشید و متکی به هیچکس دیگر نباشید و اجازه ندهید که عمل بر اساس روابط دوستانه، شما را وامدار دیگران کند و این طرز فکر، اساس زندگی مرا تشکیل میدهد. "
اولین فعالیتهای مردوخ جوان از سال 1947 پس از پایان تحصیل در مدرسه "گیلانگ گرامر " در یک مجله مدرسهای به نام "ایف " بود و رابرت آن را به نام "ایف رویوارد " منتشر کرد و پس از چندی موفق شد که نام خود را در مجله مدرسهای "کوریان " درج کند.
مردوخ اولین کار جدی خود در حرفه روزنامهنگاری را در حین تحصیل در "دانشگاه آکسفورد " و در روزنامه "دیلی اکسپرس " در شهر لندن از سال 1950 شروع کرد اما به علت مرگ پدرش در سال 1952 بلافاصله به "ملبورن " استرالیا بازگشت و در همان سال بخشی از روزنامه "آدلاید نیوز " به عنوان ارث پدرش به وی رسید و در سال 1954 مالک آن شد.
او روزنامه "سیدنی قبل " را هم خریداری کرد و پس از ندک زمانی توانست این 2 روزنامه کوچک را به سوددهی برساند.
مردوخ که در فکر بنا نهادن یک امپراطوری رسانهای بود در سال 1958 اقدام به سرمایهگذاری اندکی در روزنامه "ساندی تایمز " کرد. در سال 1960 نیز "NSW " (یک روزنامه حومه شهری با 24 صفحه) و همچنین "دیلی میرور " (Daily Miror) در سیدنی و "Truth " در "ملبورن " را خرید. رابرت 2 سال بعد، 25 درصد سهام ایستگاه شبکه 9 استرالیا در سیدنی و ملبورن و ایستگاه تلویزیونی "Wollangong " را خریداری کرد.
جاه طلبیهای مردوخ تا آنجا پیش رفت که وی در سال 1964 اولین روزنامه ملی استرالیا به نام "Tne Australian " را تأسیس و منتشر کرد و طی مدت کوتاهی روزنامههای مردوخ، استرالیا را تحت سلطه خود گرفتند و او به فکر افتاد که از رسانههای خود برای تأثیرگذاری بر جریانات سیاسی استفاده کند. زیرا روزنامه "The Austra Lian " یک روزنامه با کیفیت بسیار بالا و برای "نخبگان " بود و مردوخ را به یکی از صاحبان اصلی قدرت در استرالیا تبدیل کرد. در همین حال، وی شروع به گسترش امپراطوری خود در سطح بینالمللی کرد و نگاه از به انگلیس معطوف شد.
مردوخ ابتدا 24 درصد شرکت انتشاراتی "ویلینگتون " (Wellington) " که بعدها به بزرگترین شرکت رسانهای "زلاندنو " تبدیل شد، را خرید و در نهایت سهم خود را به 49 درصد رساند.
*فعالیت پر رنگ مردوخ در انگلیس
نگاه مردوخ به لندن باعث شد که وی به این فکر بیافتد که به برترین قدرت انتشاراتی انگلیس تبدیل شود و به خاطر همین هدف اقدام به خرید روزنامههای (News of the World)، "سان " (The Sun)، "تایمز " (The time) و "ساندی تایمز " (Sundy times) کرد تا جایی که در میانههای دهه 1980 موفق شد اولین طراح انتشار روزنامه به صورت تمام رایانهای در دنیا را در شرق لندن اجرا کند.
مردوخ برای مدیریت رسانههای خود از تمام ضربهها استفاده میکرد. او در مدت کوتاهی توانست روزنامه "سان " را به یک تابلو جنجالی تبدیل کند. بدین وسیله که به طور مرتب "صفحه سوم " روزنامه را به عکسهایی از زنان زیبا اختصاص میداد که این کار باعث قطعی شدن شهرت مردوخ به عنوان یک صاحبرسانه شد.
در سال 1970 در تلویزیون هفتگی لندن سرمایهگذاری اندکی کرد و در سال 1972، 2 روزنامه در شهر سیدنی به نامهای "دیلی تلگراف " (Daily Telegraph) و "ساندی تلگراف " (Sunday Telegraph) و 46 درصد از شبکه 10 تلویزیون سیدنی را خرید.
*فعالیت مردوخ در آمریکا
مردوخ علاوه بر مالکیت چندین رسانه در استرالیا و انگلیس به دنبال جای پایی در بازار رسانهای آمریکا بود و کار خود را با خرید روزنامه "سان آنتونیو نیوز " (SanAntonio News) در سال 1973 شروع کرد.
مردوخ با اشتهای سیریناپذیری اقدام به تأسیس "نشنال استار " (National Star) کرد و روزنامه "نیویورک پست " (New york Post) آمریکا را به ملبغ 30 میلیون دلار خرید و برای خرید مجلههای "Newyork و Village Voice و New west " حاضر شد مبلغ 26 میلیون دلار بپردازد و میلیونها دلار صرف خرید چندین نشریه دیگر کرد.
در اوایل دهه 1980 مردوخ متوجه قدرت و گستردگی رسانههای صوتی و تصویری شد و در سال 1980 با بنیانگذاری شرکت رسانهای "نیوز کورپروشین " (News Corporation) قدم به این حوزه رسانهای گذاشت.
البته مردوخ قبلاً در چندین شبکه تلویزیونی سرمایهگذاریهایی کرده بود اما با تأسیس این شرکت جدید بود که توانست به رویای امپراطوری رسانهای خود عینیت بخشد، با این حال هیچگاه از دنیای انتشارات فاصله نگرفت و در سالهای 1981 تا 1983 چندین نشریه دیگر از قبیل "هرالد امریکن " (Herald American) را با یک میلیون دلار و "سان - تایمز " (Sun - Times) شیکاگو را به مبلغ 90 میلیون دلار خرید. وی در سال 1985 با خرید 7 ایستگاه تبعههای خارجی بر رسانههای آمریکا، تابعیت آمریکایی کسب کرد تا آزادی عمل بیشتری داشته باشد و برای گسترش امپراطوری نوپای خود هیچ مانعی بر سر راه خود ببیند.
مهمترین اقدام مردوخ راهاندازی شبکه تلویزیونی "فاکس " (Fox) در آمریکا بود. او در طول دهه 1980 مرتبا اقدام به خرید شبکههای تلویزیونی متعدد میکرد.
در اوایل دهه 1990 اقدام به توسعه امپراطوری رسانهای خود در انگلیس و آسیا نمود و چندین شبکه ماهوارهای را خرید یا تأسیس کرد.
مردوخ مبلغ 225 میلیون دلار برای خرید 63 درصد از "استارتی وی " (Srar.TV) و یک میلیارد دلار برای حق پخش فوتبال از شبکه "Fox " پرداخت کرد و همزمان خدمات "اینترنت دلفی " (Del Phi) را در سال 1993 صاحب شد.
او برای اینکه بتواند تمام نقاط دنیا را زیر چتر امپراطوری خود بگیرد در نیمه اول دهه 1990 به ایران هم سفر کرد که با سروصدای خبری بسیاری هم همراه بود و منجر به این شد که علیرغم پیشبینی او و دعوتکنندگانش،هیچ قراردادی برای خرید یا ساخت مراکز رسانهای بین آنها منعقد نشد.
در طول مدت کوتاهی "نیوز کورپورشین " به یکی از سودآورترین شرکتهای جهانی تبدیل شد به طوری که تنها در سال 2002 مجموع درآمدهای آن به 17 میلیارد دلار رسید. مردوخ در طول سالهای 2000 تاکنون بارها اقدام به خرید و فروش چندین رسانه معتبر دنیا اعم از شبکههای تلویزیونی، ماهوارهای و کابلی، روزنامه، مجله، شبکههای رادیویی و اینترنتی و ... کرده است.
*فعالیت مردوخ در اسرائیل
مردوخ در سال 2006 اقدام به خرید 9 درصد از کانال 10 رژیم صهیونیستی کرد و در سال 2007 خرید جنجالی شرکت "داو جونز " (Dow Jonse) را انجام داد. مردوخ 76 ساله با پرداخت 5 میلیارد دلار شرکت رسانهای "داو جونز " و تمامی متعلقات آن را به شبکه گسترده رسانهای خود اضافه کرد. وی برای خرید این شرکت، 3 ماه با خانواده "بن کرافت " (مدیران داو جونز) که 36 درصد سهام "داو جونز " را در اختیار داشتند، در حال مذاکره بود. داو جونز که رقیب گروه رسانهای "رویترز " است، صاحب چندین هفتهنامه و وبسایت اقتصادی است. مردوخ درباره خرید "داو جونز " میگوید: "روزنامه این شرکت پرتیراژترین روزنامه آمریکا و یکی از پرتیراژترینها در دنیا است و ما میتوانیم دامنه آن را گسترش دهیم. "
براساس طبقهبندی نشریه "فوربس " (Forbes) از 400 آمریکایی پولدار در سال 2006، رابرت مردوخ در رده 32 قرار داشت.
مردوخ برای راضی نگهداشتن تمام طرفهای درگیر در سیاست و جامعه آمریکا بارها اقدام به پرداخت کمکهای نقدی به افراد و نهادهای زیادی کرده است. وی در سال 1999 با اهدای 10 میلیون دلار پول نقد برای ساختن یک کلیسای جامع کاتولیک "در لسآنجلس "، خود را به عنوان یک مسیحی کاتولیک به مردم آمریکا معرفی کرد.
**نتیجهگیری:
قدرت رسانهها در شکلدادن به سیاستها و افکار عمومی در سراسر جهان، یک موضوع انکارناپذیر است، از طرف دیگر سلطه صهیونیستها بر رسانهها در تمام نقاط دنیا و مالکیت آنها بر رسانههای پر تیراژ جهان امری بدیهی است.
مردوخ به عنوان یک صهیونیست، کار خود را از یک روزنامه کوچک از استرالیا که از پدرش به ارث برده بود، شروع کرد و رویای بنیان نهادن یک امپراطوری رسانهای در سراسر جهان را پس از طی 5 دهه عینیت بخشید.
وی نیز مانند سایر یهودیان با نفوذ در مراکز قدرت در دنیا، از ابراز هویت یهودی خویش خودداری کرده و حتی پا را از این فراتر گذاشته و با حضور در کلیساها، خود را یک مسیحی ارتدوکس معرفی میکند.
مردوخ با خریدن روزنامههای ورشکسته و مدیریت آنها و استفاده از حربههای گوناگون توانست پایههای امپراطوری رسانهای خود را در استرالیا بنیانگذاری کند و پس از چند سال آن را به سمت ماورای دریاها یعنی انگلیس و سپس آمریکا بکشاند. او حتی در دهه 1990 میلادی با سفر به ایران درصدد خرید یا ایجاد پایگاهی رسانهای برآمد که با ناکامی روبرو شد.
او در ابتدا کار خود را روی روزنامهها و مجلات متمرکز کرد ولی پس از اینکه به اهمیت و نقش رسانههای (دیداری - شنیداری ) پی برد، بیدرنگ به این حوزه قدم گذاشت و امروزه با دارا بودن بیش از 300 رسانه در سراسر جهان، یک امپراطوری رسانهای را تشکیل داده است.
مردوخ از قدرت رسانهای خود برای جهتدهی به سیاستها و تاثیر در افکار عمومی در کشورهای گوناگون بویژه استرالیا، انگلیس، آمریکا و ... استفادههای فراوانی کرده است. او با پرداخت کمکهای نقدی به احزاب مورد نظر، در موفقیت آنان سهم بسزایی داشته اما همیشه منافع (اهداف صهیونیستی) برای او از همه مهمتر بوده است.
مردوخ با بهرهگیری از رسانههای تحت سلطه خود، نقش زیادی در ترغیب و وارد کردن آمریکا به جنگ با عراق داشت و پس از آغاز جنگ نیز به حمایت سرسختانه خود از این مسئله ادامه داد و با ناچیز نشان دادن شمار کشتهشدگان آمریکایی و انتشار تصویری آرام و رویایی از عراق، واقعیتهای این بحران را پنهان میکند.
وی با ایجاد امپراطوری رسانهای در نقاط مختلف دنیا با هدف هدایت سیاستها و راهبردهای کشورها و کنترل افکار عمومی دنیا در جهت اهداف و مقاصد صهیونیستی گام برداشته است.
به گزارش فارس به نقل از شبکه تلویزیونی "راشاتودی "، فهرستی از بدترین و منفورترین چهرههای جهان در مدرسهای در ایالت آرکانزاس آمریکا جنجالبرانگیز شده است.
در این فهرست که در مدرسه راهنمایی "راسلویل " در ایالت آرکانزاس تهیه شده است، نام "جرج بوش " رئیسجمهوری سابق آمریکا و همچنین "دیک چنی " معاون وی در میان اسامی 5 تن از منفورترین چهرههای جهان به چشم میخورد.
این فهرست در گزارش سالانه این مدرسه ارائه شده است و بدنبال اعتراضاتی که به انتشار این فهرست صورت گرفت، مسئولین این مدرسه سعی کردند تا این فهرست را از دفتر گزارش سالانه خود به نحوی پاک کنند، اما دانشآموزان این مدرسه مجددا آن را تهیه کردند و به دفتر گزارش سالانه این مدرسه الصاق کردند و به این ترتیب تلاشها برای مخفی نگه داشتن این فهرست را ناکام گذاشتند.
مسئولین این مدرسه بارها اعلام کردهاند که این فهرست نشان دهنده دیدگاه مدرسه و یا دانشآموزان آن نیست و این فهرست را از نتیجه نظرسنجی که چندی پیش در یک سایت اینترنتی منتشر شده بود، تهیه کردهاند.
"آدلف هیتلر " و "اسامه بنلادن " از دیگر افرادی هستند که در این فهرست منفورترین چهرههای جهان نام آنها به چشم میخورد.
سخنگوی وزارت امور خارجه درباره خبر منتشره پیرامون تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی که به نقل از وزیر امور خارجه در دیدار اندیشمندان و فرهیختگان مصری با وی انتشار یافته است، توضیحاتی ارائه کرد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، رامین مهمانپرست اظهار کرد: دکتر صالحی، وزیر امور خارجه در پاسخ مهمانان مصری اظهار کرد: فرآیند تغییر نام خیابان در اختیار وزارت امور خارجه نیست و این موضوع مستلزم بررسی در شورای شهر و ارکان شهرداری تهران است، اما پیشنهاد شما را به لحاظ جایگاه مشورتی وزارت امور خارجه در این موضوع به مجموعه ذیربط منعکس و موضوع را پیگیری خواهیم کرد. وی در ادامه افزود: شهدای مصر عزیز بویژه شهدای انقلاب بیست و پنجم ژانویه در نظر ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران معزز و محترمند و از جایگاه والایی برخوردارند.
مشاور حقوقی رییسجمهور گفت: امام(ره) آمد تا با اسلام آمریکایی و سرمایهداری مبارزه و اسلام ناب محمدی(ص) را بر پا کند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)غلامحسین الهام در مراسم بزرگداشت بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در اهواز اظهار کرد: با وجود اینکه 22 سال از ارتحال امام(ره) میگذرد، ولی دلها هنوز از مهر و محبت به او مواج است و باور و ایمان امام(ره) همچنان انقلابآفرین است.
وی افزود: امروز انقلاب امام(ره) از مرزهای کشور اسلامی ایران فراتر رفته و در همه عالم، حرکت و حماسه میآفریند؛ انقلاب امام(ره) به مسلمانان و مستضعفان عالم این جرات را داده که در برابر شرک و کفر ایستادگی کنند و این روحیه نسل به نسل قویتر میشود.
وی تصریح کرد: 22 سال است که دشمنان این انقلاب و در راه ماندگان دنیاپرست تلاش میکنند امام و آرمانهای امام و نظام دینی مبتنی بر اندیشههای امام(ره) را از صحنه روزگار حذف کنند و به تاریخ بسپارند و در این راه از همه ابزارهای موجود استفاده کردهاند، ولی هرچه تلاش میکنند نتیجهای نمیگیرند و گفتمان امام(ره) هر روز تازهتر در دلهای پاک و آزاده جای میگیرد.
مشاور حقوقی رییسجمهور خاطرنشان کرد: امام خمینی(ره) همچنان معیار حق و باطل و معیار محک زدن اندیشههاست؛ امام (ره) همچنان معیار است و در عمق دلها، در باور جوانان، در بازوان پرتوان، در امید شکوفایی سرسبز کشاورزان، در کوشش محققانه حوزهها، در افکار عدالتخواه و در نالههای عارفانه شبزندهداران جاریست.
وی ادامه داد: امام خمینی(ره) در عصر حاضر، تبلور اسلام و تجسم قرآن بود؛ شجاعت، عرفان، سیاست، اخلاص و معنویت او در جنگ و صلح نشات گرفته از قرآن و برخاسته از مکتب وحی بود. بیان او ناشی از اسلام ناب محمدی(ص) و قلمش بیانگر تفکر اصیل و فراگیر دین خدا در همه ابعاد بود.
وی گفت: امام خمینی(ره) مخالف اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین و اسلام مرفهان بیدرد، و در یک کلام اسلام آمریکایی بود. امام(ره) به دنبال برپایی اسلام ناب محمدی(ص) بود و به این ترتیب ایران را کانون اسلام و امید مستضعفان جهان قرار داد.
مشاور حقوقی رییسجمهور افزود: امام(ره) آمد تا تفکر اسلام اموی و ابوسفیانی و اسلام سلطنتی که از ولایت جدا شده بود را از بین ببرد؛ او با چنین نگرشهای انحرافی مبارزه کرد و تنواست حکومتی دینی بر پایه ولایت فقیه بنا کند و بشر در برابر ظلم و ستم مکاتب مادی و شیطانی شرق و غرب، پناهگاهی برای خود یافت. اگر این مکتب الهی و سنت آسمانی که امام(ره) بر اساس حکومت اسلامی بنیان نهاد نبود، بشر دچار سردرگمی میشد.
وی تصریح کرد: حرکت امام خمینی(ره) در برپایی حکومت اسلامی امروز به الگویی نو و قابل اقتباس برای ملتهایی که از ظلم حاکمان به ستوه آمدهاند تبدیل شده است. امام(ره) کشور را از ظلم آمریکایی نجات داد و دست شیطان را از کشور کوتاه کرد. امام(ره) به جامعه آگاهی داد و آنان را بر سر سفره احکام نورانی قرآن نشاند و طعم عدالت اسلامی را به آنان چشاند. امام (ره) به ملت آموخت که چگونه حاکم جامعه میتواند سراسر صدق و راستی باشد.
الهام با بیان اینکه «صداقت و یکرنگی با ملت از خصوصیات امام(ره) بود» خاطرنشان کرد: امام(ره) چه در جنگ و چه در صلح سراسر صدق و راستی بود و حقایق را با ملت در میان میگذاشت. او معلم توحید بود و همه را به حق و راه حق دعوت میکرد. امام(ره) به همه آموخت که چگونه در شکست و پیروزی، در جنگ و صلح میتوان موحد بود. همه احوال امام(ره) برای خدا بود؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، «خدا ملت را نجات دهد»، «خدا انقلاب را به پیروزی رساند.»
وی با تاکید بر اینکه «امام(ره) پس از خود نشانههایی برای ملت مسلمان به جای گذاشته است» ادامه داد: امام(ره) تفکر ناب خود را در قالب نظام اسلامی و اندیشههای مبتنی بر قانون اساسی نهادینه کرد و نظام مبتنی بر اسلام در طول زمان جاری شد. ایشان برای خود جانشین تعیین نکرد، ولی در زمان حیات خود به گونهای مدیریت کرد و نظامی ساخت که یک روز پس از فوت ایشان، بدون هیچگونه جنگ قدرت، جانشین ایشان از سوی مجلس خبرگانی آگاه تعیین و عابدی مجاهد و خمینی دیگری پرچمدار انقلاب شد.
وی اظهار کرد: امام(ره) مطمئن بود که این نظام مسیر او را با قدرت و درایت و در چارچوب ولایت ادامه خواهد داد و اطمینان داشت که نسلهای آینده آرمانهای او را ادامه خواهند داد، به همین دلیل در وصیتنامه خود میگوید که اکنون با روحی آرام و قلبی مطمئن به دیار حق میشتابم.
مشاور حقوقی رییسجمهور با بیان اینکه «باورمندی به ملت از مهمترین ویژگیهای امام(ره) بود» گفت: امام(ره) ملت را باور داشت و در هیچ شرایطی به هیچ قدرتی تکیه نکرد و این ملت بود که اندیشههای امام(ره) را پیش برد. این ملت رسم وفاداری به امام(ره) را به جا آوردند و امروز ملت ایران، ماندگارترین ملتهاست.
وی افزود: امام(ره) بهترین روش مردمسالاری بر اساس مبانی دینی را رقم زد و همیشه انتخابات را نقطه حساس تصمیمگیری میدانست. امام(ره) تاکید داشتند که هرگونه مسامحه در امر انتخابات گناه کبیره است و همین نگرش موجب شد ملت مسلمان ایران در انتخابات حضوری پرشور داشته باشند. این ملت در سال 88 با حضور خود بزرگترین فتنه تاریخ را خنثی کردند و دشمن را سر جایش نشاندند.
وی با تاکید بر اینکه «عدالتگرایی از مهمترین ویژگیهای امام(ره) است» تصریح کرد: امام(ره) از روز نخست انقلاب از همه ظرفیتها در جهت عدالت استفاده کرد. برقراری عدالت و گرهگشایی از مشکلات مردم از مهمترین ویژگیهای امام(ره) بود و به عنوان مثال بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نیز در همین مسیر شکل گرفت. امام(ره) در جایگاه رهبری به ظرایف حکومت توجه داشت و حتی اجازه نمیداد اندکی بیشتر از حق، یک مجرم مجازات شود.
الهام گفت: توجه به مستضعفان و طبقه محروم جامعه از دیگر خصوصیات امام(ره) بود و بر پرهیز مسوولان از گرایش به اخلاق کاخنشینی تاکید داشت. ایشان در طول عمر خود از یک حسینیه ساده خارج نشد و از همانجا جهان را مدیریت میکرد. صلابت و شجاعت امام(ره) در برابر دشمن آشکار بود. ایشان هیچگاه نترسید و عقبنشینی نکرد و در برابر عدول از ارزشها ایستادگی میکرد.
وی با بیان اینکه «اگر تفکر و آرمانهای امام(ره) نبود، در جنگ پیروز نمیشدیم» افزود: امام(ره) هرگز شعار ملیت نداد و با تفکر ناسیونالیستی مبارزه کرد، ولی هیچکس مثل او در دفاع از کشور فداکاری نکرد. در پرتو تفکر امام(ره) بود که جوانان کشور در برابر دشمن ایستادگی و جان خود را فدا کردند. امام(ره) با مردم پیوندی ناگسستنی دارد. امروز ملت مسیر منحرف را از مسیر درست تشخیص میدهند و در پرتو ولایت فقیه راه درست را میپیمایند.
در چند هفته اخیر بازار انتشار و افشاگری در خصوص عکس مسئولان ایرانی در کنار مجسمه آزادی شیطان بزرگ داغ است.
بعد از آن که هفته گذشته تصاویری از حمید بقایی زیر مجسمه آزادی آمریکا منتشر شد، برخی سایتها تصویری از ضرغامی زیر همین مجسمه منتشر کردند که البته در خصوص اصالت آن، هنوز اظهارنظری نشده است؛ هرچند تصویر طبیعی به نظر میرسد.نکته قابل تامل در این میان چرایی این عکس گرفتن ها است .
اگرچه سفر به دیار شیطان بزرگ به دلیل ماموریت های اداری و سیاسی قابل توجیه است اما گرفتن عکس یادگاری در کنار سمبل و نماد شیطان بزرگ آن هم از سوی مسئولانی که شعار ضدامریکایی آنها گوش فلک را کر کرده است برای مردم ایران بعنوان یک سوال بی جواب مطرح است.به نظر می رسد عکس های لو نرفته مسئولان دیگر با این مجسمه دیدنی باشد.
آیت الله مصباح یزدی معتقد است احمدی نژاد سحر شده است.
بخش های مهم سخنان آیت الله مصباح یزدی رئیس موسسه آموزشی امام خمینی خطاب به اعضای حزب موتلفه اسلامی که در هفته نامه شما منتشر شده در ادامه آمده است:
* بسیاری از محاسبات و معادلات هم اقتضائات خاصی داشتند که عملی نشدند، ولی به هر حال تقدیر الهی و برخی اقتضائات ظاهری بهگونهای شد که کسی روی کار آمد که کمتر کسی پیشبینی میکرد بیاید. یادم هست یکی از سیاستمداران کهنهکاری که سابقه بسیار طولانی در انقلاب دارد، در همین مؤسسه به من گفت: «این شخص اگر رأی بیاورد، بیش از ??? هزار تا نخواهد بود. فکر بیشتر از ??? هزار تا را نکن.» این حرف متعلق به کسی است که اگر بخواهیم در این کشور از? نفر متخصص مسائل سیاسی نام ببریم، حتماً یکی ایشان است، ولی قضیه جور دیگری شد.
* برتری ایشان نسبت به بقیه رقبا نسبی بود؛ آن هم در بعضی از مسائل که البته مسائل حساسی بودند. بعد هم در عمل ثابت شد که این برتری خیلی چشمگیر است. تأییدات مقام معظم رهبری و تعبیراتی که ایشان در باره این دولت به کار بردند، در تاریخ میماند. ایشان فرمودند از اول مشروطیت تا به حال چنین دولتی سر کار نیامده است و تعبیر بسیار بلندی است. بالاخره کارهای عظیمی انجام شدند که دوست و دشمن به آنها اعتراف دارند، ولی فراموش نکنیم که اینها هیچکدام دلیل مطلق بودن یک فرد نمیشوند و ممکن است او هم اشتباه کند.
*بعد که نقطه ضعفهایی در بعد فکری و ارزشی ظاهر شدند، قضاوتهای مختلفی اظهار گردیدند. بعضیها گفتند این فرد اصلاً از اول منحرف بود و اینها همه کلک و این شعارها را برای فریب مردم بود. کسان دیگری در نقطه مقابل گفتند همین الان هم دارد راست میگوید و اشتباه نمیکند. قضاوتهای دیگری هم بینابین بود، ولی کمکم چیزهایی ظاهر شدند که اصلاً قابل توجیه نیستند و هیچ منطقی آنها را تأیید نمیکند. نه برهان عقلی تأیید میکند، نه دلیل شرعی و نه اقتصادی و نه کار سیاسی است.
* اینکه آدم جوری رفتار کند که نزدیکترین دوستان و صمیمیترین همکارانش هم آزرده و با او مخالف شوند و توی روی او بایستند، این رفتار برای یک سیاستمدار در هیچ منطقی پذیرفته نیست. سیاستمداران، دشمنان صریحشان را هم یکجوری نگه میدارند که روزگاری از آنها استفاده کنند. آن وقت انسان با صمیمیترین دوستانش طوری برخورد کند که انگار دارد با دشمنانش برخورد میکند، آن هم با رفتارهای سبکی که در عزل بعضی از وزرا شد. آن وقت این سئوال مطرح شد که این رفتارها اصولاً چگونه با منش این شخص سازگارند؟ بهره هوشی این شخص به تصدیق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شیفته یک شخص عادی میشود؟ آن هم شیفتگیای که چنین حرکات نامعقولی از او سر بزند! یک وقتی به برخی از دوستان نزدیکم گفتم که بیش از ?? درصد معتقدم که او سحر شده است! این وضعیت ابداً طبیعی نیست.
*هیچ آدم عاقلی چنین کارهائی نمیکند، مگر آنکه اختیار از او سلب شده باشد. این کارها هیچ توجیهی ندارند. یک وقت کسی اشتباهی میکند، آن وقت هرچه او اشتباه میکند، این فرد میآید و توجیه میکند! کسی که ده تا دوست دارد، ? تا دوستش را میگذارد کنار و کارهای دهمی را توجیه میکند! آیا این یک کار عاقلانه است که انسان دائماً به آن ? نفر اعتراض کند و حتی یک بار هم به آن دهمی اعتراض نکند؟ چطور همه اشتباه میکنند و کنار زده میشوند، اما این یکی میشود مطلق و هرچه میگوید درست است؟ این قضیه اصلاً توجیه ندارد، اما گفتن این حرفها عوامانه است و کاری است که پیرزنها میکنند. زن و شوهرها سر هر قضیهای که دعوا میکنند، میگویند جادو شده[خنده حضار]. حرف عامیانهای بود که بگوییم لابد او را جادو کردهاند. حرفی نبود که بشود همه جا زد، مضافاً بر اینکه ما خودمان هم اهل این کارها نبودیم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان این کاره بودیم.
*بعد روی کارها و حرفهای شخص جنجالآفرین حساس شدیم، دیدیم خیلی حرفهای بوداری است و اصلاً حرفهای سادهای نیست. بنده روز به روز احساس کردم که خطر بسیار عظیمی در این جریان، نهفته است و تلاش زیادی در این راه شده. عقلم نمیرسید که آیا هیپنوتیزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضین است؟ بنده این جور چیزها را بلد نیستم، ولی میدانستم که در این قضیه، چیزی غیرطبیعی وجود دارد. دیدیم که این شخص مسئلهدار، این آقا را مسخّر کرده و او توی مشتش هست. البته قرائن فراوانند و خود شما بیشتر از ما اطلاع دارید که حتی تأثیر نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چیزهایی از این قبیل در کار است. البته اینها همه مسموعات هستند و بنده به چشم خودم ندیدهام.
*گاهی حرفهایی از این قبیل شنیدم که الان آقا امام زمان(عج) خودشان دارند جامعه را اداره میکنند! این حرف ممکن است برای متدینین و علاقمندان به آقا امام زمان(عج) خوشایند باشد که یعنی آقا خیلی به جامعه ما عنایت دارند و برکاتشان، بیشتر شامل جامعه ما میشود، اما وقتی انسان به این سخن فکر میکند و به نتایج احتمالی که از این حرف گرفته میشود، قضیه به این شکل در میآید که وقتی خود آقا دارند کشور را اداره میکنند، نیازی به واسطه نداریم. حرف خیلی زیبا و کششداری است و معنایش این میشود که الحمدلله جامعه ما به جایی رسیده است که خود آقا امام زمان(عج) دارند آن را اداره میکنند و لذا احتیاج به واسطه نداریم و نایب نمیخواهیم!
*حالا شما ببینید با چه منطق و کتاب و بحث و استدلالی، سخنی بیان می شود که اگر در ذهن مردم جا بیفتد، پیامدهای عظیمی دارد. اصلاً چه کسی جرئت داشت و میتوانست چنین حرفی را در جامعه مطرح کند و جا بیندازد که شما احتیاج به ولی فقیه ندارید. وقتی خود امام زمان(عج) دارند مدیریت میکنند، نایب به چه کار میآید؟
*اگر قضیه به همین شکل پیش برود و قدرت و ریاست هم دست چنین فردی بیفتد، بودجه مملکت هم در اختیارش قرار بگیرد و به احتمال ??% کمکهای خارجی هم به آن ضمیمه شود، ببینید چه بساطی در کشور راه میافتد و چگونه در میان جوانان جا میافتد که کسی در مملکت سر کار است، بالاتر از ولیفقیه است و اصلاً خودش با امام زمان(عج) ارتباط دارد. البته این احتمال، یک در میلیون است، ولی وقتی محتمل قوی است، باید به احتمال ضعیف هم بها داد که یک روز صبح بلند نشویم و ببینیم که سید علیمحمد باب دیگری به دست خود ما و به بهای خون شهدای ما سر کار آمده است!
* یک روزی بود که مردم، آدم کلهخشکی را که چرس میکشید و کتاب نازل میکرد، گرفتند و کلکش را کندند، اما حالا ببینید چه آثاری در تمام دنیا دارد.
*حالا اگر یک کسی ریاست داشته باشد، پول هم در اختیارش باشد و سوابقی را هم که ایشان دارد، داشته باشد، هیچ بعید نیست که روزی بیاید و بگوید من هرچه دارم از این آدم دارم و همه خدمات من به حساب اوست که از پشت پرده، مملکت را اداره میکرد و با امام زمان(عج) هم ارتباط داشت! این همه خونهای شهدا، صدها هزار شهید، این همه مقاومت در برابر دشمنان اسلام، آخرش میوهاش این شود که سید علیمحمد باب جدیدی در کشور پیدا شود! البته عرض کردم فرض کنید این احتمال یک در میلیون باشد، اما محتمل آن سنگین است.
*به خودمان گفتیم ما اشتباه میکنیم و یک آدم عاقل هیچ وقت چنین حرفهائی نمیزند. از این گذشته چنین آدم باهوشی[آقای احمدی نژاد] که نمیرود تابع چنین کسی[مشایی] بشود.
* حالا مقام رسمی کشور، به عنوان بزرگترین استراتژیست عالم ـگاهی اوقات با این اوصاف از ایشان تعریف میکنند که او بزرگترین استراتژیست دنیاستـ مطرح میکند که دیگر دوران تعریف از اسلام و شعارهای اسلامی گذشته است! و همه ادیان عالم یکسانند، یعنی پلورالیسمی که ما میخواهیم سایهاش را با تیر بزنیم، ایشان دارد عینیت آن را با تمام قدرتش ترویج میکند! بعد کمکم شعارهای اسلامی کمرنگ میشوند و بهجای امام، انسان کامل مطرح میشود، ارزشهای اسلامی جای خود را به ارزشهای انسانی میدهند و اسلامی میشود ایرانی. این جریان سادهای نیست. یک بار بود، یک کلمه بود، یک جا گفته شده بود، میگفتیم یک چیزی از دهانش پریده، اما وقتی اصرار و بعد هم دفاع میکند که ایشان فرد شفافی است و آن هم نه یک بار، بلکه چندین و چند بار، دیگر نمیشود گفت تصادفی است.
*باب دیگر ارتباط با برخی از مقامات خارجی است که برای مقامات رسمی کشور هم بهآسانی فراهم نمیشود. البته بنده در هیچیک از جلسات آنها حضور نداشتهام، ولی قرائن زیادی وجود دارند که ایشان سفرهای متعددی به کشورهای خارجی، اعم از شرق و غرب داشته و با بالاترین شخصیتهای آن کشورها ملاقات کرده و اخبارش هم در هیچ جا منعکس نشده است .
*بعضی از شخصیتهایی که مسئولین سطح بالای کشور هم هستند، میگفتند ملاقات با آن افراد برای ما میسر نیست، ولی او بهراحتی از تهران پرواز میکند و به لندن میرود و با فلان شخص ملاقات میکند. یا فرض کنید، از نخستوزیر هندوستان، وقت میگیرد و به ملاقات او میرود.
*کار به جائی میرسد که رئیسجمهور، وزیر امور خارجه را کنار میگذارد و رسماً میگوید که سیاست امور خارجه مرا باید ایشان اداره کند و ایشان نماینده مخصوص من است. چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد، آن هم در دولت ولایتمدار و تابع ولیفقیه و با تأکید مقام معظم رهبری که در امور خارجی، موازی کاری نکنید، ولی میبینیم که امثال این مسائل همچنان ادامه دارد.
*بعد هم مسائل اقتصادی و بذل و بخششهای بیحساب و کتاب و چیزهایی که دولت نهم اساساً برای مبارزه با آنها سر کار آمد. مردم به خاطر این شعارها بود که به دولت نهم رأی دادند و حالا اینها دارند همان فسادها را به دست دیگری و با یک چک سفید که هرچه ایشان بفرمایند، اجرا میشود، انجام میدهند.
*حساسیت بنده فقط روی بعد فکری قضیه است، اما اینها هم موضوعات مهمی هستند. وقتی همه اینها را کنار هم قرار میدهیم، دورنمای تاریکی ترسیم میشود. البته احتمال اینکه چنین چیزی واقع شود، بسیار ضعیف است. مردم ما الحمدلله هوشیارند، تدبیر مقام معظم رهبری، الحمدلله همیشه کارساز بوده است، ولی اینها مانع نمیشود که ما وظیفهمان را انجام ندهیم.
*باید در درجه اول طرفی را که شیفته شده به اشتباهات خودش واقف کرد و نجاتش داد - البته اگر عامل طبیعی در میان باشد - و در درجه دوم باید خواصی را که فریب خوردهاند، نجات داد.
* از بنده نقل شده و برخی هم کتباً یا شفاهاً به بنده مراجعه میکنند و میپرسند که شما به چه دلیل نسبتهائی از قبیل فراماسونری را به طرف میدهید؟ میگوییم ما علم غیبی نداریم. قرائنی هستند که ایجاب میکنند احتیاط کنیم. نسبت قطعی هم به کسی نمیدهیم، اما چون این احتمال وجود دارد، باید حواسمان را جمع کنیم.
*هر خطری که در تاریخ اتفاق افتاده، اول از همین چیزها شروع شده است. ما ده بار به وسیله این فتنهها گزیده شدهایم. سعی کنیم برای بار یازدهم گول نخوریم. انشاءالله که ما بد میفهمیم؛ اما در احتیاط ضرر نمیکنیم. در کشور، قحطی آدم که نشده است. چرا باید همه چیز در اختیار یک نفر قرار بگیرد؟
*کدام منطق سیاسی ایجاب میکند که ایشان در برابر حکم رهبری که اینقدر از او حمایت کردند، بایستد و ایشان، همه علما و مراجع و همه متدینینی را که تابع مراجع، مخصوصاً تابع مقام معظم رهبری و عاشق ایشان هستند، از خود ناراضی کند؟ تمام همکاران نزدیک خود، حتی برادر خود را ناراضی کند، آن هم به خیال اینکه فردی در کنارش هست که فوقالعاده است؟ کدام منطق عقلی این را قبول میکند؟ اینها شاهد بر این است که این جریان، عادی نیست. اینها بیماری است. اگر کسی راهش را بلد است، باید بیماری را علاج کرد و بیمار را نجات داد، والا باید تلاش کرد که خطر این جریان گسترش پیدا نکند.
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی مانورهای تبلیغاتی برخی نمایندگان اشکال جدید و عجیبی به خود گرفته است .
حضور در برنامه های مختلف با پوشش خوب رسانه ای به شدت مدنظر برخی از این افراد است . نمایشگاه کتاب تهران شاهد اتفاق جالبی در این خصوص بود.یکی از نمایندگان مجلس که در یکی دو سال اخیر به نام برگزاری کلاس های بصیرت افزایی بارها از خطوط ترسیم شده توسط رهبری نظام جلوتر حرکت کرده و بارها بر بی بصیرت بودن برخی مسئولان نظام در رده های بالا هم تاکید کرده است؛ در روز 4شنبه روز بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کتاب؛ خود را به نمایشگاه رسانده بود اما بدون هماهنگی اجازه ورود به سالن ویژه بازدید را نگرفت.
وی پس از گذشت دقایق زیادی، و تماس های مکرر با افراد مختلف و اعلام اینکه من نماینده مجلس هستم، خواستار ورود به بخش منتخب نمایشگاه کتاب بود که موفق نشد . نکته قابل تامل در این میان؛ حضور سرزده و بدون هماهنگی این شخص بود که با توجه به تماس های مکرر هم به جایی نرسید. تلاش های گسترده و پر سر و صدای این نماینده برای ورود به سالن توجه بازدیدکنندگان از نمایشگاه را به خود جلب کرده بود.
این در حالی است که وی پس از مدت زیادی سرگردانی و ناامیدی با همکاری و مساعدت مسئولان تشریفات موفق به ورود به سالن شد .به نظر می رسد برخی .
گفتنی است برخی چهره های با حضور در مراسم مختلف از جمله جشن ها و عزاداریها، به عنوان سخنران و مهمان و نیز استفاده از چهره های مذهبی تبلیغات زود هنگام خود و یا همراهان خود را برای حضور در انتخابات بعدی مجلس رقم زدند.
به گزارش آخرین نیوز بعد از بازداشت شماری از اطرافیان رحیم مشایی طی روزهای گذشته از اواخر هفته فشار شدیدی از جانب برخی اصولگرایان برای دستگیری و بازداشت مشایی وارد شده است.اگرچه تحلیل ها نشان می دهد این فضاسازی و برخورد حذفی ریشه در انتخابات مجلس و نزدیکی به زمان برگزاری آن دارد.
کلید این کار را سلیمی نمین زد .رئیس مرکز مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران اظهار داشت: امکان دارد مشایی نیز فردا به زندان بیفتد چون از ملکزادهای که قبلاً به دلیل مشکلات اقتصادی اخراج شده، استفاده میکند و از فلان آدم ناسالم نیز استفادههایی میبرد.وی اظهار داشت: درست است امکان دارد مشایی نیز فردا به زندان بیفتد چون از ملکزادهای که قبلاً به دلیل مشکلات اقتصادی اخراج شده، استفاده میکند و از فلان آدم ناسالم نیز استفادههایی میبرد.
سلیمی نمین تصریح کرد: اگر مشایی به سیدی "ظهور بسیار نزدیک است " اعتقاد داشته باشد تلاش نمیکند ملک عبدالله پادشاه اردن را وارد ایران کند، چون در این لوح فشرده ملک عبدالله فردی سفیانی اعلام شده است. پس این فرد تلاش دارد با دعوت از ملک عبدالله به تهران سفیانیها را تبرئه کند، در صورتی که اگر تفکری وجود داشت که لوح فشرده "ظهور بسیار نزدیک است " را بسازند باید در مقابل سفیانیها موضع قابلی میگرفتند.
پس از سلیمی نمین روانبخش وارد میدان شد .قاسم روانبخش در مصاحبه با یالثارات، مشایی را فرد بسیار خطرناکی همانند محمدعلی باب توصیف کرد. قاسم روانبخش با اشاره به هشدار آیت?الله مصباح یزدی، در مصاحبه?ای با این نشریه اظهار داشت: خطر مشایی در حد فرقه محمدعلی باب است. چرا که بحث مطرح شده توسط وی مبنی بر مدیریت مستقیم امام زمان(عج ) است. اما یک نگرانی وجود دارد و آن اینکه در آینده، رئیس?جمهور خدمات دولت خدمتگزار را منتسب به شخص مشایی کند. وی با بیان اینکه مشایی یک فراماسونر است خواستار بازداشت او شد.
ووی با بیان اینکه مشایی یک فراماسونر است که باید بازداشت شود، گفت: یکی از مبانی فراماسونری اومانیسم انسان گرایی است که در سخنان مشایی موج می?زند و متاسفانه در این اواخر بر محتوای سخنرانی رئیس?جمهور نیز تاثیر گذاشته است. بنده به نطق آقای احمدی?نژاد در مراسم افتتاحیه نمایشگاه کتاب اشاره می?کنم که ایشان در یک نطق کوتاه ده?ها بار به واژه مبتنی بر انسان اشاره داشته است و اشارات قبلی ایشان به حکومت اسلامی به طور چشمگیری تکرار شده است.
اما این پایان ماجرا نبود چرا که رسایی هم مواضع شدیدی در این خصوص اتخاذ کرد.حجتالاسلام حمید رسایی عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و از جمله حامیان محمود احمدینژاد است که هر اندازه از عملکرد دولت دفاع کرده، به همان اندازه و از چند سال قبل مخالف جدی اسفندیار رحیممشایی رئیس دفتر رئیس جمهور بوده و منتقد دیدگاهها و رفتارهای اوست.
مخالفت نماینده مردم تهران با رحیم مشایی ناشی از چندین ساعت گفتوگو و مباحثه چهره به چهره و بی پرده با رئیس دفتر رئیس جمهور است که وی را در نگاه رسایی به "الیاس " کابینه احمدینژاد و منحرفکننده مسیر اصلی دولت نهم و دهم مبدل کرده است؛ در میان حامیان رئیس جمهور، رسایی تنها کسی بود که فرصت یافت در خصوص نقد مشایی در برنامه "دیروز، امروز، فردا " با علی اکبر جوانفکر مشاور رسانهای احمدینژاد به مناظره بنشیند و انتقادات علنی خود را بیان کند که البته بعد از آن مناظره، برنامه چالشی "دیروز، امروز، فردا " برای مدتی تعطیل شد.
مدیر مسئول هفتهنامه 9 دی که این روزها مواضع خود را بیشتر از طریق این نشریه اعلام میکند و در چند هفته اخیر، بارها مسائلی را درباره جریان انحرافی و مرتبطان با این شبکه مطرح کرده، در خصوص ویژگیها، اهداف و ترفندهای جریان انحرافی در دولت به سرکردگی اسفندیار رحیم مشایی اظهار داشت:سابقه انقلاب اسلامی و بررسی عملکرد شخصیتها نشان میدهد دشمنان همواره تلاش کردهاند اگر نتوانستند بهطور مستقیم شخصیتی را تحتتاثیر قرار داده و از او در راستای منافع خود استفاده کنند، از کانال اطرافیان وی وارد شوند؛ به عنوان نمونه در قضیه آقای منتظری دشمنان از طریق بیت او و دامادش که منتظری اعتماد بسیار زیادی به وی داشت، وارد عمل شده و اهداف خود را پیگیری کردند و یا در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی هم دشمن تلاش زیادی کرد تا منافع خود را از طریق فرزندان و برخی اطرافیان وی تامین کند.
جریان انحرافی امروز با توجه به خصوصیات و ویژگیهایی که شخص آقای احمدینژاد داشت و عمدتا هم این خصوصیات و ویژگی ها بر اساس مبانی اعتقادی بود، ابتدا با رویکرد اعتقادی وارد صحنه شد و پس از آن اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیگیری کرد و به برخی از آنها رسید. از جمله اهدافی که مشایی برای رسیدن به آن تلاش می کند، تصدی کرسی ریاست جمهوری یازدهم است اما این شخص به فراتر از ریاست جمهوری می اندیشد و اگر غایت هدف او کسب جایگاه ریاست جمهوری بود، می توانست با استمرار مرام و جهتگیری احمدینژاد سال 84، بدون اینکه نشان دهد با ولایت فقیه مشکل دارد به آن برسد ولی مشایی مأموریت دارد تا نظام اسلامی را به انحراف بکشاند. از نظر مشایی جایگاه رهبری باید به یک جایگاه تشریفاتی برسد و بسیاری از ارزش های دینی به ارزش های ملی گرایانه تغییر کند.
به عبارت دیگر، از آنجا که جریان انحرافی و شخص آقای مشایی به شدت قدرتطلب است، در حقیقت با رویکرد ورود به مباحث اعتقادی به دنبال آن است که از جایگاه آقای احمدینژاد برای رسیدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و سپس ریاست جمهوری یازدهم بهره برد؛ در حالی که تردید نداریم اعتقادات مشایی انحرافی است و از احمدینژاد فقط به عنوان یک سپر استفاده می کند تا از طریق او به اهدافش برسد.
مهمترین انحراف مشایی در فرض خوشبینانه این است که اسلام را بر اساس دیدگاههای خودش تفسیر میکند و دچار بیماری تفسیر به رأی از دین است. مشائی مطالعات دینی متفرقه داشته اما این مطالعات را عمق نبخشیده و به اساتید فن و مجتهدان مسلط به کتاب و سنت هم مراجعه نکرده تا مسیر مطالعاتی وی را مشخص و در مسیر درست هدایت کنند؛ در جلسات مختلفی که با او مواجه بودیم و بحث کردیم به این نکته روشن رسیدم که او معتقد به اسلام منهای روحانیت است و تلاش کرده احمدینژاد را هم به این سو ببرد که البته در سایه ولایت فقیه و وجود رهبری با درایت و حکیم در رأس نظام اسلامی نمیتواند موفق به تحقق دیدگاه خود شود.
چندی پیش رسانه ها از تحت تعقیب بودن 25 نفر از اعضای باند انحرافی متصل به دولت نوشتند و پس از آن هم دادستان کل کشور با تائید ضمنی این خبر بدون اشاره به تعداد انها تاکید کرد که به اتهام آنها با جدیت رسیدگی می شود. از مهمترین افراد دستگیر شده امام جماعت مسجد نهاد ریاست جمهوری تهران بود که از نزدیکان صمیمی مشائی محسوب می شد.امیری فر که گفته می شد به دلیل حمایت از سی دی جنجالی ظهور نزدیک است به دست دستگاه قضائی افتاده است.پیش از این گفته بود که مشائی با همه اصولگرایان فرق دارد و نماز شبش هم ترک نمی شود و حتما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده و رئیس جمهور می شود. از دیگر کسانی که گفته شد تحت تعقیب است فردی است به نام حسین .نون که کلیه فعالیت های رسانه ای گروهک انحرافی وابسته به دولت را برعهده داشته است.وی سالها پیش به اتهام هتاکی به سید حسن خمینی و آیت الله هاشمی و آیت الله جوادی آملی مورد پیگرد قرار گرفته بود.
هفته گذشته "کیاپاشا " مسئول ارشد نهاد ریاستجمهوری در ارتباط با تولید سیدی مستند انحرافی "ظهور بسیار نزدیک است " بازداشت شد. وی از دوستان ?? ساله رئیس دفتر رئیس جمهور است که در زمان تصدی مسئولیت سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و سازمان ایرانگردی و جهانگردی توسط اسفندیار رحیم مشایی مشاور رسمی وی بود.